loading...

یک شروع طوفانی

چند خط زندگی و یک لیوان چای سبز

بازدید : 239
يکشنبه 24 آبان 1399 زمان : 11:37

میگه اون ساعت کلاس ریاضی انسانیه
براش شات برنامه کلاسمو فرستادم به خودشم گفتم اگه نفهمیده دقت کنه که من اگه اون روز کلاس ریاضی فنی نداشتم ، لینک کلاس رو هم نداشتم که بتونم شرکت کنم
مهم نیست متقاعد شده یا نه
فقط من منتظر یکشنبه ام که زنگ بزنم دانشگاه ببینم تکلیفم چیه
پول ندادم که بشینم به استاد ثابت کنم إلا و بلا با ما کلاس داری
جالب اونجاست که قبل ثبت نام برای هر مرحله پیام میدادن ، اطلاع رسانی میکردن
حالا چی ؟
شهریه رو گرفتن خیالشون راحت شده ؟!

تو هر سازمان و اداره و دانشگاهی وضع همینه

تنها دغدغه اشون پوله و یذره مسئولیت پذیر نیستن
استاد مونده چیکار کنه
پنج شنبه هم هیچ کس نمیدونست کلاسا تشکیل شده
بخدا با این اوضاع اونجا اسمش سیرکه نه دانشگاه!
ریده شد به اعصابم واقعا

اولش از دست استاد عصبی بودم
اما واقعا اون تقصیری نداره
بهتره بگن تخته کنن درِ اون دانشگاهو که نمیتونن یه برنامه کلاسو تنظیم کنن
حتی نمیدونن تاریخ شروع کلاسا از کیه...
به خدا پنج شنبه حس میکردم دارم ریاضی رو از مقدماتی ترین سطحش گوش میکنم

معلومه که ریاضی انسانی و فنی متفاوته اصلا نمیشه گفت این دو گروه ، یه درسو با هم دارن
بگذریم
فقط خدا کنه زودتر یکشنبه برسه همین و بس

کاسپلی از کاکاشی به درخواست نامی چان 😻
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی